خبرگزاری ثلاث پرس : پسرفت جوامع و افول آن ها دلایل متعددی دارد که اگر دانایان هر قوم به آسیب شناسی آن بپردازند و درصدد تقویت آن برآیند، جلوی ضرر را گرفته و منفعت کرده اند یکی از آن عوامل، تضعیف زنان و خوار کردن آن هاست و اما این پست شمردن و جنس دوم گفتن تبعات وخیمی در روح و روان زن بر جای می گذارد تا عزت نفس خودباوری و اعتمادش را از دست بدهد و خود نیز به این باور برسد که ضعیف است. n00018180-b تلقین «ضعیفه بودن» زن در واقع بکار گرفتن یک تاکتیک روانی مخرب است تا از پله ی اول اجازه صعود را از او بگیرند ، تا موفقیت هایش را کم بینگارد و همواره این غلط را در خود مرور کند که نمی تواند و نسبت به بسترهای پیشرفتش با تردید مواجه گردید. جوامع درگیر این مهم، هرگز شاهد برابری زنان حتی در خلقت نیستند. این نظر غلط را پرورده می کنند تا زن در سایه بماند و فرصت های برابر را برای خود حق نداند و برایش کوشد. تحقیر زنان و تزریق باور ضعیف بودن در ذهن زن تا مدت ها چنان قوت گرفته بود که زنان از بدنیا آوردن فرزند دختر دچار نوعی سرزنش و خود ملامتی می شدند که مقصرند وای کاش چنین نمی شد. این مورد رد پایش را هنوز در دل بسیاری از جوامع حفظ کرده و هنوز متأسفانه نفس می کشد. این صفت تحمیلی در مواردی چنان محرز می شد که زن باور می کرد که ضعیف است و از حق خود می گذشت و آن را راحت و بی دردسر به رقیب واگذار می کرد. جائی که این فکر در ذهن زن رسوب کند، جای هر تحرکی تنگ می شود و زنان خود عامل پسرفت می شوند چرا که یقین دارند ضعیف هستند و نمی توانند حتی در فرصت ها و بسترهای برابر رقابت کنند. تقویت این غلط از طرف زن از اصل مورد هم دردآورتر است. وقتی زن به خود بقبولاند که نمی تواند و اگر هم بتواند، دیده نمی شود و کمرنگ انگاشته می شود؛ هرگونه انگیزه را برای رقابت از دست می دهد و به کمترین راضی خواهد شد. این مقدمه برای آن است تا به این واقعیت برسیم که ما زن بودنمان را پای چه چیزهایی به حراج گذاشته ایم؟ ظهور جریانی افراط گرا در برابر این تفریط هم مدتی است که نمودهای ناسازش را به نمایش گذاشته که این هم در نوع خود نه تنها مرهم نبود که دردی بر دردها افزود. این جریان فکری چنان تاخت و پیش رفت که انگار نسخه درد زنان را پیچیده و کلید قفل ها نزد اوست ! غافل از آن که این هم گره ای بر گره های کور دیگر افزود و توهم را بر حقیقت افزود. این فکر با استقبال زنانی مواجه شد که فریب سراب ها را خوردند و زندگی و بسترش را جای تنگی برای بلندپروازی هایشان تلقی کردند و بر مردان که مسبب بدختی شان چنان تاختند که دیگر کسی جلودارشان نبود. این افراط به درجه ای از باور رسید که نخبگان به فکر چاره برای مهار کردنش افتادند، زیرا توهم برتری چنان رشد کرد که ممکن بود به خودباوری کاذب ختم شود . اما آن چه در این میان همچنان میانه بود و به حاشیه رفته بود، تعریف اسلام از زن و حضور و باورش بود که با تندی و جریان افراط به خشونت علیه زن قالب گرفت و به خورد جامعه داده شد. متأسفانه تخریب ترسیم نقش زن در اسلام با شدت بیشتری جان گرفت و این بار حتی هویت زن هم تحریف شد. اسلام در این تفکر، دشمن رشد زن معرفی رشد و مغرضانه مانع حضور معرفی گردید. در این تهاجم، انصاف حذف و کینه جایش را محکم کرد. شعارهای رنگ و لعابدار همراه با تبلیغات گسترده، میدان را برای ظهور فکر برتری باز شد تا در کنار تلقین باور استضعاف زن را بر علیه جامعه شوراند! بزودی نمودهای این فکر افراطی زنان را در چالش هویتی گرفتار کرد تا فکرهای اصلاح گر را به خارج از گود براند … اما هر چه چیز در قالب افراط و تفریط مرداب می شود و می گند و این خیرالامور هستند که می ماند که میانه رو و معتدل است و برای ابهامات جواب دارد. این اسلام است که میان تمام فکرها و مکتب ها و ایدئولوژی ها همچنان می درخشد و کرامت زن را پاس داشته است . پله های ترقی که با اعتقاد به اسلام برای زن مهیاست او را بر بام اعزاز و مفاخر خواهد نشاند که به لطف خداوند نمونه هایش هر روز بارزتر می گردد و انکارش، پرده بر آفتاب کشیدن است . قوانین معتدل اسلام بستر رشد زن بوده و با توجه به تمام زوایای وجودی و روحی و جسمی اش پاسخگوست.و قوانینی خالی از افراط که توم در زن ایجاد کند و نه تفریط که شبهه ضعیفه را تقویت کند. پس من قوی هستم و به شدت با این جمله و صفت تحقیر بار مخالفم … اسلام مرا با تمام وجودم معرفی می کند نه چنان بادکنکی بزرگم می کند و نه چنان کوچک که زیر پای دیگران له شوم … من با پذیرش اسلام قوی ام … و ضعیفه القای آنانی است که مرا نشناخته و بر من با تمام ظرافتم، واقف نیستند … نویسنده:کتایون محمودی روزنامه نگار وفعال اجتماعی زنان

نظرات